- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرم ز مَندَل و دوشم گر از عبا خالی است هزار شکر که دکانم از ریا خالی است
2 میان عینک و چشم امتیاز آزرم است ز شیشه کم بود آن دیده کز حیا خالی است
3 حریص را نشود دیده پر ز خاک دو کون به هر دری که رود کاسه گدا خالی است
4 ز خاک کم بود آن تن که پایمال نشد سفال بهتر از آن دل که از وفا خالی است
5 هزار داغ توام بر دل است و کجبینان گمان برند که این خانه ز آشنا خالی است
6 به دانههای سرشگ است چشم من روشن ز گردش اوفتد آنگه که آسیا خالی است
7 جرس ز ناله شود رهنمای گمشدگان دلیل کی شود آن دل که از صدا خالی است
8 فریب مجلس روحانیان مخور قصاب بیا که جای تو امروز پیش ما خالی است