سرم ز مَندَل و دوشم گر از از قصاب کاشانی غزل 74

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

سرم ز مَندَل و دوشم گر از عبا خالی است

1 سرم ز مَندَل و دوشم گر از عبا خالی است هزار شکر که دکانم از ریا خالی است

2 میان عینک و چشم امتیاز آزرم است ز شیشه کم بود آن دیده کز حیا خالی است

3 حریص را نشود دیده پر ز خاک دو کون به هر دری که رود کاسه گدا خالی است

4 ز خاک کم بود آن تن که پایمال نشد سفال بهتر از آن دل که از وفا خالی است

5 هزار داغ توام بر دل است و کج‌بینان گمان برند که این خانه ز آشنا خالی است

6 به دانه‌های سرشگ است چشم من روشن ز گردش اوفتد آنگه که آسیا خالی است

7 جرس ز ناله شود رهنمای گمشدگان دلیل کی شود آن دل که از صدا خالی است

8 فریب مجلس روحانیان مخور قصاب بیا که جای تو امروز پیش ما خالی است

عکس نوشته
کامنت
comment