-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودایی به غم دل را بشارت ده، که عاشق میشوم جایی
2 چرا جام محبت نشکند عهد لب مستان؟ که آمد لای کش دیوانه میخانه پیمایی
3 به دیگر باره رسوایی، بشارت روح مجنون را که آمد با محبت تازه پیمان کرده رسوایی
4 دو چشمم ماند قدسی بر سر هر ره چو نقش پا که گردد آبروی چشم من، خاک کف پایی