1 شادی و غمم به قدر هم بایستی یا طاقت من در خور غم بایستی
2 یا لطف تو افزون ز ستم بایستی یا جور تو چون رحم تو کم بایستی
1 کاش اکنون که به کوی تو بود منزل من بود بر پای من این بند که دارد دل من
2 از پی رنجش ساعد به شهیدان ستم دعوی آن است که در حشر کند قاتل من
1 جز دام توام شکر که جای دگری نیست ور هست مرا جای دگر بال و پری نیست
2 می نوش چه اندیشه ات از رنج خمار است آن عیش کدام است که بی دردسری نیست
1 ای ذات تو افتخار دنیا نازان به تو امهات و آبا
2 عنوان کتاب آفرینش از نام تو یافته است طغرا