1 دستم ز جام عکس می لالهگون گرفت گل چیدم آنقدر که کفم رنگ خون گرفت
2 ممنون دُرد و صاف حریفان نمیشود چون نرگس آنکه ساغر خالی، شگون گرفت
3 از اشک بیملاحظه مرغان باغ را این شرم بس که دامن گل رنگ خون گرفت
4 چون مهر در رگ همه کس جای کردهام قدسی شکست رنگ مرا هرکه خون گرفت