1 افسون غم ز خاطر من می توان گرفت راه شکفتگی به چمن می توان گرفت
2 در گلشنی گداخته خاموشیت مرا کز غنچه هم گلاب سخن می توان گرفت
3 دارد شهید زندگیم بی تو آسمان خون مرا ز کشتن من می توان گرفت
1 اگر ز درد نشانی بود فغان تو را شکستگی نکند صید استخوان تو را
2 به راه بیدلی خود چو عکس آینه باش که از تو شوق کند جستجو نشان تو را
1 شمشیر تو قبله گاه سرها پروانه ناوکت جگرها
2 پرواز وفاست گلفشان تر بر باد دهیم بال و پرها
1 چمن جلوه کن غبار مرا سبز کن باغ انتظار مرا
2 دل و یادش خدا نگهدارد در طلسم خزان بهار مرا