سراپایم چمن شد بس گل حسرت از قصاب کاشانی غزل 270

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

سراپایم چمن شد بس گل حسرت دمید از من

1 سراپایم چمن شد بس گل حسرت دمید از من چه رنگارنگ گل‌هایی توان هر روز چید از من

2 برون شد روشنایی از نظر تا رفت آن دلبر تهی شد قالب از روح و روان تا پا کشید از من

3 قدم خم شد چو ابرو تا ز دل برگشت مژگانش به جای اشک خون بارید چشمم تا برید از من

4 ندارد مهر گویا کین بود در مذهب خوبان وگرنه جز محبت حرف دیگر کی شنید از من

5 ندارم جنس نایابی که ترسم رایگان گردد به صد جان کی غمش را می‌تواند کس خرید از من

6 به قربان تو گردم ز آرزو از من چه می‌پرسی چه می‌آید به درگاه تو دیگر جز امید از من

7 به من بسیار می‌ماند نمی‌دانم که صنع حق مرا از خاک غم یا خاک غم را آفرید از من

8 نگاه شوخ او ترسم در این صحرای پروحشت نیابد منزل خود را ز ناز از بس رمید از من

9 به گفتار نظیری خویش را قصاب می‌خواهم که در روز جزا مظلوم‌تر نبود شهید از من

عکس نوشته
کامنت
comment