1 نگاهم زآنچه بینم بی نیاز است دل از سوز درونم در گداز است
2 من و این عصر بی اخلاص و بی سوز بگو با من که آخر این چه راز است؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 حکیمان گرچه صد پیکر شکستند مقیم سومنات بود و هستند
2 چسان افرشته و یزدان بگیرند هنوز آدم به فتراکی نبستند
1 دوام ما ز سوز ناتمام است چو ماهی جز تپش بر ما حرام است
2 مجو ساحل که در آغوش ساحل تپید یک دم و مرگ دوام است
1 هر که پیمان با هوالموجود بست گردنش از بند هر معبود رست
2 مؤمن از عشق از مؤمنست عشق را ناممکن ما ممکن است
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **