نگاهم چون دچار عارض آن از قصاب کاشانی غزل 110

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

نگاهم چون دچار عارض آن دل‌ربا گردد

1 نگاهم چون دچار عارض آن دل‌ربا گردد حیا از هر دو جانب سدّ راه مدعا گردد

2 ز خود محروم و از خلق جهان بیگانه می‌ماند کسی چون آشنای آن بت دیرآشنا گردد

3 ز زنگ کینه صیقل داده‌ام دل را و می‌دانم که این آیینه چون روشن شود گیتی‌نما گردد

4 ز نار عشق از بس استخوانم سوخت می‌دانم که آخر پیکرم مردود درگاه هما گردد

5 عبیر‌آلود دیگر از سر کوی که می‌آید که می‌خواهد غبارم باز بر گرد صبا گردد

6 تواند جان‌فشانی کرد پیش شمع رخسارش سبک‌روحی که چون پروانه بی ‌برگ و نوا گردد

7 ز جان گر بگذرد واصل به جانان می‌تواند شد به مطلب می‌رسد قصاب اگر بی‌مدعا گردد

عکس نوشته
کامنت
comment