- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن ای نقش او شمع جهان ای چشم من او را لگن
2 چشم و دماغ از عشق تو بیخواب و خور پرورده شد چون سرو و گل هر دو خورند از آب لطفت بیدهن
3 ای کار جان پاک از عبث روزی جان پاک از حدث هر لحظه زاید صورتی در شهر جان بیمرد و زن
4 هر صورتی به از قمر شیرینتر از شهد و شکر با صد هزاران کر و فر در خدمت معشوق من
5 حیران ملک در رویشان آب فلک در جویشان ای دل چو اندر کویشان مست آمدی دستی بزن
6 زان ماه روی مه جبین شد چون فلک روی زمین المستغاث ای مسلمین زین نقشهای پرفتن