بخت نگار از جلال الدین محمد مولوی غزل 1803

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن

1 بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن ای نقش او شمع جهان ای چشم من او را لگن

2 چشم و دماغ از عشق تو بی‌خواب و خور پرورده شد چون سرو و گل هر دو خورند از آب لطفت بی‌دهن

3 ای کار جان پاک از عبث روزی جان پاک از حدث هر لحظه زاید صورتی در شهر جان بی‌مرد و زن

4 هر صورتی به از قمر شیرینتر از شهد و شکر با صد هزاران کر و فر در خدمت معشوق من

5 حیران ملک در رویشان آب فلک در جویشان ای دل چو اندر کویشان مست آمدی دستی بزن

6 زان ماه روی مه جبین شد چون فلک روی زمین المستغاث ای مسلمین زین نقش‌های پرفتن

عکس نوشته
کامنت
comment