مه من بی خبر از حال دل شیدایی از فضولی بغدادی غزل 399

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

مه من بی خبر از حال دل شیدایی

1 مه من بی خبر از حال دل شیدایی نیست پروای منت آه چه بی پروایی

2 نیستی از بدی حال فقیران آگه این نه خوب است که مست می استغنایی

3 بجفاکاری تو نیست کسی در عالم نه همین از جهت حسن تو بی تنهایی

4 نیست مقبول من از خلق جهان الا تو بدلی نیست ترا از همه مستثنایی

5 ای دل از صحبت ارباب جنونت چه رسید که چنین شیفته سلسله سودایی

6 شاهد سر حقیقت همه جا جلوه گرست چشم بگشا و تماشا کن اگر بینایی

7 همه دارند فضولی هوس عشق بتان در میان همه تنها تو همین رسوایی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر