آتش وحشتم آنجاکه برافروخته از بیدل دهلوی غزل 569

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است

1 آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است برق در اول پرواز، نفس سوخته است

2 چه خیال است دل از داغ‌، تسلی‌گردد اخگرم چشم به خاکستر خود دوخته است

3 گفتگو آینه‌پرداز محبت نشود به نفس هیچ‌کس این شعله نیفروخته است

4 از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است

5 ذره‌ای نیست‌که خورشیدنمایی نکند گرد راهت چه قدر آینه اندوخته است

6 نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل وصفها ساخته وما ومن آموخته است

7 پاس اسرار محبت به هوس ناید راست شمع بر قشقه وزنارچها سوخته است

8 ای نفس مایه‌، دکانداری هستی تا چند آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است

9 گرنه شاگرد جنون است دل بیدل ما ابجد چاک‌گریبان زکه آموخته است

عکس نوشته
کامنت
comment