- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است برق در اول پرواز، نفس سوخته است
2 چه خیال است دل از داغ، تسلیگردد اخگرم چشم به خاکستر خود دوخته است
3 گفتگو آینهپرداز محبت نشود به نفس هیچکس این شعله نیفروخته است
4 از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است
5 ذرهای نیستکه خورشیدنمایی نکند گرد راهت چه قدر آینه اندوخته است
6 نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل وصفها ساخته وما ومن آموخته است
7 پاس اسرار محبت به هوس ناید راست شمع بر قشقه وزنارچها سوخته است
8 ای نفس مایه، دکانداری هستی تا چند آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است
9 گرنه شاگرد جنون است دل بیدل ما ابجد چاکگریبان زکه آموخته است