- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آتشم در جان و در دل حسرت جامست و بس حاصل عمرم همین اندیشهٔ خامست و بس
2 جام یاقوت و شراب لعل خاصان را رسد بینوایان را نظر بر رحمت عامست و بس
3 صد سخن در ضمن هر یک نکتهٔ شیرین اوست اضطراب دل نه از شادی پیغماست و بس
4 نشئهٔ خاصیست در هر برگ این عشرتسرا غیر پندارد که مستی در می و جامست و بس
5 پی به مقصد برکه نبود بیمسمیٰ هیچ اسم اینکه میگویند عَنقایی همین نامست و بس
6 از زبان راست قولی، نکتهای کردم سؤال گفت دم درکش که خاموشی سرانجامست و بس
7 درد میباید فغانی نه همین درس و دعا ورد عاشق آه صبح و گریه شامست و بس