آتشم من گلخنی باید که از فضولی بغدادی غزل 287

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم

1 آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم نیستم گلبن که از گلزار بگشاید دلم

2 گر نگفتم حال خود پیش تو معذورم بدار هستی شوق تو کرد از هستی خود غافلم

3 آب شمشیر ترا فیض زلال زندگیست سخت دشوارست مردن گر تو باشی قاتلم

4 دل فدایت کرد جان شادم که هم صرف تو شد هر چه حاصل کرده بود از تو دل بی حاصلم

5 جوهر تیغ تو می خواهم رهاند از غمم از چنین بحری مگو موج افکند بر ساحلم

6 گشت مشکل کار من لطفی بکن تیغی بکش پیش تو سهلست آسان ساز کار مشکلم

7 نیست مقبولم فضولی دلبران بی شعور مایل آنم که می داند سوی او پلبلم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر