- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای چشم من از رخ تو روشن چشمی بکرشمه بر من افگن
2 اکنون که بدیدن تو ما را شد چشم چو آب دیده روشن
3 جان و دل و عقل هر سه هستند در عشق تو چون دو چشم یک تن
4 ای مردم چشم دل خیالت دارم ز تو من درین نشیمن
5 در جامه تنی چو ریسمانی در سینه دلی چو چشم سوزن
6 دل در طلب تو هست فارغ چون مردم چشم از دویدن
7 روی تو بنیکویی مه و نور چشم من و خواب آب و روغن
8 شد چشم بدو زبان بدگوی اندر حق تو ز همت من
9 نابینا همچو چشم نرگس ناگویا چون زبان سوسن
10 ای دلبر دوست تو همی باش ایمن پس ازین ز چشم دشمن
11 تا چشم بود نهاده در سر تا جان باشد نهفته در تن
12 از روی تو چشم برنداریم کز روی تو جان ماست گلشن