بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی
بابافغانی شیرازی

چشمم نظری در رخ آن از بابافغانی شیرازی غزل 145

غزل 145 ام از 695 غزلیات

چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت

1 چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت درهم شد و تیرم بدل منفعل انداخت

2 جنگ من و معشوق چو جنگ دل و دیده ست کو حمله بدل زد دل پر خون بگل انداخت

3 در جامه نمی گنجم ازین شوق که آن شمع دستم بگریبان زد و آتش بدل انداخت

4 می خواست که سر رشته فرو ریزدم از هم آتش شد و سوزم بدل مضمحل انداخت

5 یکبار نپرسید بغلتیدن چشمی ما را که ز مژگان زدن متصل انداخت

6 هر بهله ی بلغار که در دست نگاریست دستیست که سرپنجه ی ترک چگل انداخت

7 در آب و عرق از غضب یار فغانی دل را چو گل نم زده خوار و خجل انداخت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت

شاعر شعر چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت چه کسی است ؟

شاعر شعر چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت بابافغانی شیرازی می باشد.

شعر چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت چیست ؟

قالب شعر چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت غزل است

مضمون اصلی شعر چشمم نظری در رخ آن دل گسل انداخت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر