مانده شده‌ست از جلال الدین محمد مولوی غزل 1832

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مانده شده‌ست گوش من از پی انتظار آن

1 مانده شده‌ست گوش من از پی انتظار آن کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان

2 خوی شده‌ست گوش را گوش ترانه نوش را کو شنود سماع خوش هم ز زمین هم آسمان

3 فرع سماع آسمان هست سماع این زمین و آنک سماع تن بود فرع سماع عقل و جان

4 نعره رعد را نگر چه اثر است در شجر چند شکوفه و ثمر سر زده اندر آن فغان

5 بانگ رسید در عدم گفت عدم بلی نعم می نهم آن طرف قدم تازه و سبز و شادمان

6 مستمع الست شد پای دوان و مست شد نیست بد او و هست شد لاله و بید و ضیمران

عکس نوشته
کامنت
comment