-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بنه ای سبز خنگ من فراز آسمانها سم که بنشست آن مه زیبا چو صد تنگ شکر پیشم
2 روان شد سوی ما کوثر پر از شیر و پر از شکر بدران مشک سقا را بزن سنگی و بشکن خم
3 یکی آهوی جان پرور برآمد از بیابانی که شیر نر ز بیم او زند بر ریگ سوزان دم
4 همه مستیم ای خواجه به روز عید می ماند دهل مست و دهلزن مست و بیخود می زند لم لم
5 درآمد عقل در میدان سر انگشت در دندان که با سرمست و با حیران چه گفتم من که الهاکم
6 یکی عاقل میان ما به دارو هم نمییابد در این زنجیر مجنونان چه مجنون می شود مردم
7 به نزد من یکی ساغر به از صد خانه پرزر بریزم بر تن لاغر از آن باده یکی قمقم
8 میان روزه داران خوش شراب عید در می کش نه آن مستی که شب آیی ز ترس خلق چون کزدم
9 بخور بیرطل و بیکوزه میی کو بشکند روزه نه ز انگورست و نی شیره نی از طزغو نی از گندم
10 شرابی نی که درریزی سحر مخمور برخیزی دروغین است آن باده از آن افتاده کوته دم
11 دهان بربند و محرم شو به کعبه خامشان می رو پیاپی اندر این مستی نی اشتر جو و نی جم جم