- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مه دلاک من آیینه اهل نظر است هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است
2 در تمنای وصال دم تیغش همه دم عاشقان را تن چون موی بخونابه تر است
3 همه را غرقه بخونست دل از غمزه او رگ جان همه را غمزه او نیشتر است
4 بکفی تیغ گرفته بکفی سنگ مدام بر سر عربده با عاشق خونین جگر است
5 پایمال الم از تیغ ستمکاری اوست تن عشاق که باریک تر از موی سر است
6 آهم از چرخ برین می گذرد در غم او آه ازین غم که ز حال دل من بی خبر است
7 چاک چاکست ز غم سینه ما چون شانه وه که ملک دل ما را غم او رخنه گر است
8 نشود قطع بمقراض جفا پیوندش بس که پیوسته دلم بسته آن سیمبر است
9 هوسی در سرت افتاد فضولی زان مه حذری کن که درین واقعه سر در خطر است