- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزم از هجران شب دیجور شد بار دگر لاله سان شد دل، ز داغ لاله رخسار دگر
2 بر دل از بیداد چرخم بود چندان بار غم داغ غربت بر سر هر بار شد بار دگر
3 چنگ شد قامت ز درد دوری و از خون دل تا قدم پیوسته شد بر هر مژه تار دگر
4 چاک خواهم زد گریبان را چو گل زین غم که شد نو گل گلزار جانم زیب دستار دگر
5 غمگسار خویشتن را بی جهت بگذاشتم مثل هرگز کجا یابیم غمخوار دگر
6 بیوفائی با وفاداران نه طور عاقلی است خاصه یاری نیست مانندش وفادار دگر
7 در خرامش گر ببیند یک نظر کبک دری تا بود هرگز نخواهد رفت رفتار دگر
8 پیش مه رویان شوی خالد به رسوائی علم دل مده زنهار هر ساعت به دلدار دگر