-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سحری دعای من، در دلش آن جفا مهل یار خطاپرست را بر سر آن خطا مهل
2 خستهٔ هر ستم شدم، ای قدم بلا برو سخرهٔ هر دغل شدم، ای فلک دغا مهل
3 خاک زمین او شدم، آتش ما فرو نشان آب ز کار ما بشد، باد در آن سرا مهل
4 ایکه نهادهای مرا بر سر دل کلاه غم لطف کن و به دست خود پیرهنم قبا مهل
5 چند کنی به جنگ من روی جفا؟ که رای زن؟ این که تو جای آشتی، در دل ما بجا مهل
6 با همه خلق سر خوشی وز من خسته سرکشی با تو که گفت در جهان: هیچ خوشی بما مهل؟
7 اوحدی از جفای تو دور شد از کنار تو مدت انتظار تو دیر شد ای خدا مهل