گریه زچشمم به امان آمده از اسیر شهرستانی غزل 278

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گریه زچشمم به امان آمده است

1 گریه زچشمم به امان آمده است ناله ز آهم به فغان آمده است

2 محرم و بیگانه از این پرده دور راز دل ما به زیان آمده است

3 چون نکند طاقتم از خود کنار حرف کنارش به میان آمده است

4 چله نشینی به از انگور نیست پیر به خم رفته جوان آمده است

5 از سرکوی تو چو مستان اسیر خنده کنان نعره زنان آمده است

عکس نوشته
کامنت
comment