- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فریاد من از فراق یار است وافغان من از غم نگار است
2 بی روی چو ماه آن نگارین رخسارهٔ من به خون نگار است
3 خون جگرم ز فرقت تو از دیده روانه در کنار است
4 درد دل من ز حد گذشتهست جانم ز فراق بیقرار است
5 کس را ز غم من آگهی نیست آوخ که جهان نه پایدار است
6 از دست زمانه در عذابم زان جان و دلم همی فکار است
7 سعدی چه کنی شکایت از دوست چون شادی و غم نه برقرار است