- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ثابت من قصد خرابات کرد نفی مرا شاهد اثبات کرد
2 با قدح و بلبله تسبیح کرد با دف و طنبور مناجات کرد
3 آن خدمات من دل سوخته مستی او دوش مکافات کرد
4 نغمهٔ او هست مرا نیست کرد بیدق او شاه مرا مات کرد
5 تا که به من داد و گفت:«خذ» اغلب انفاس مرا هات کرد
6 آنکه همی دعوی بر هر کسی روز و شب از راه کرامات کرد
7 حال سنایی دل اهل خرد خاک گمان بر سر طامات کرد
8 با دل و با دیدهٔ چرخ فلک دال دل خویش مباهات کرد
9 دیدهٔ بردوخته چون برگشاد راز دل خویش مقامات کرد
10 بحر محیط او به یکی دم بخورد پس بشد و قصد سماوات کرد
11 دست به هم بر زد و ناگه به شوق زان همه شب دوش لباسات کرد
12 بست در صومعه و خویش را چاکر و شاگرد خرابات کرد
13 کشف که داند که کند آنکه او فضل برو سید سادات کرد
14 ماند سنایی را در دل هوس صومعه پر هزل و خرافات کرد