- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رنگم نقاب غیرت آن جلوه میدرد فطرت جنون کند که ز بویم اثر برد
2 شادم که بی نشانی آثار رنگ و بو بیرونم از قلمروتحقیق پرورد
3 این چار سو ادبگه سودای نازکیست عمریست ضبط آه من آیینه میخرد
4 خلقی در امل زد و با داغ یأس رفت آتش بهکارگاه فسون خانهٔ خرد
5 داغم ز جلوهای که غرور تغافلش آیینهخانهها کند ایجاد و ننگرد
6 هنگامهٔ قبول نفس بسکه تنگ بود پا تا سرم چو شمع ز هم خورد دست رد
7 نقاش شرم دار ز پرداز انفعال تصویرم آن کشد که ز رنگم برآورد
8 آیینهٔ خرام بهار است گرد رنگ من نقش پا خیال تو هرجا که بگذرد
9 طاووس من بهار کمین چه مژده است عمریست بال میزنم و چشم میپرد
10 بیدل جواب مطلب عشاق حیرتست آنکس که نامهام برد آیینه آورد