1 ای شمع شبستان من، ای مام گرام رفتی و سیه شد به من از غم ایام
2 بر قبر تو اوفتادم ای گمشده مام چون فانوسی که شمع آن گشته تمام
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بگریست ابر تیره به دشت اندر وزکوه خاست خندهٔ کبک نر
2 خورشید زرد، چون کله دارا ابر سیه، چو رایت اسکندر
1 دو چیز افزونی دهد، بر مردم افزونطلب سرمایهٔ عقل و خرد، پیرایهٔ علم و ادب
2 علم است دیهیم علا، عقل است کنج اعتلا العلم تاج للفتی، والعقل طوق من ذهب
1 قاعدهٔ ملک ز سر نیزه است کس نزند بر سر سرنیزه دست
2 عدل شود از دم سرنیزه راست فتنه شود از سر سرنیزه پست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **