ساقی من خیزد از جلال الدین محمد مولوی غزل 2105

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ساقی من خیزد بی‌گفت من

1 ساقی من خیزد بی‌گفت من آرد آن باده وافر ثمن

2 حاجت نبود که بگویم بیار بشنود آواز دلم بی‌دهن

3 هست تقاضاگر او لطف او و آن کرم بی‌حد و خلق حسن

4 ماه برآید تو مگویش برآ بر تو زند نور مگویش بزن

5 ای به گه بزم بهین عیش و نوش وی به گه رزم مهین صف شکن

6 از پی هر گمره نیکو دلیل وز پی محبوس چه‌ای خوش رسن

7 عالم همچون شب و تو همچو ماه تو مثل شمعی و جان‌ها لگن

8 جان مثل ذره بود بی‌قرار با تو شود ساکن نعم السکن

عکس نوشته
کامنت
comment