ساقی خرابم از طرب از بابافغانی شیرازی غزل 434

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

ساقی خرابم از طرب دوش چون کنم

1 ساقی خرابم از طرب دوش چون کنم از دستت این شراب دگر نوش چون کنم

2 لب می گزی که زود چرا مست می شوی ساغر تو می دهی، من مدهوش چون کنم

3 گویند جامه می دری و آه می کشی با این سهی قدان قباپوش چون کنم

4 دانم که هست از تو مرادم خیال خام این آرزو نایستد از جوش چون کنم

5 دل گوید این فسانه مرا اختیار نیست خود را ز گفتگوی تو خاموش چون کنم

6 دشنام می دهی که مجو وصل و صبر کن تلخست ترک من سخنت، گوش چون کنم

7 روز از غمت زیاد برم محنت خمار این بزم چون بهشت، فراموش چون کنم

8 صدره سرم بخاک عدم دادی و هنوز سوزم، که با تو دست در آغوش چون کنم

9 تاب دلم نماند فغانی و آن حریف کاکل نمی کند ز سر دوش چون کنم

عکس نوشته
کامنت
comment