- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من کو حریفی تا کند خون جگر در جام من
2 وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من
3 صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب تیرگی هرگز نخواهد رفت از ایام من
4 رحم اگر بر من نخواهی کرد بر بدگو مکن من چه بد کردم که نتوانی شنیدن نام من