ریزند خون من آخر خوبان بعربده جوئی
1
ریزند خون من آخر خوبان بعربده جوئی
نی نیست جای شکایت کاین است رسم نکوئی
2
ای داده دل بجدائی تا کی قرین جفائی
سوی صفا نگرانی راه وفا نپوئی
3
خواهم که بخت مساعد یاری کند بدو چیزم
یا ساده با لب جامی یا باده با لب جوئی