- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خون من جای می ار خورد لبش نوشش باد لیک عهد لبش امید که در گوشش باد
2 خیره روئی که خطا بر قلم صنع گرفت شرم از این چشم و لب و زلف و بنا گوشش باد
3 تا سپاه خط سبزش بدر آید بقصاص لب من بر لب چون خون سیاووشش باد
4 گفتمش چیست میان دولبت گفت که هیچ ای دلم برخی ابهام لب نوشش باد
5 زلف و خال و خط و مژگان زده در صف بر چشم دیده خاک ره ترکان سیه پوشش باد
6 دی ز زلفش بدل و بوسه شکستیم جناغ یا رب این کشمکش از یاد فراموشش باد
7 بخموشی لبش آتش زده بر خرمن من جان فدای اثر آتش خاموشش باد
8 بو که تعبیر رود روز بر بیداری بخت شاده وصل تو در خواب هم آغوشش باد
9 نیر این نکته سرائی که در اوصاف تو کرد زلف پرچین تو تشریف بر و دوشش باد