-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کباب عافیتم بیدماغ افسر جاهم چو شمع خواب فراغت بس است ترک کلاهم
2 غبار وادی الفت سوار ناز که دارد مقیم سایهٔ بال هماست بخت سیاهم
3 دبیر حشر ز اعمال من شمار چه گیرد که شسته است خط از نامه انفعال گناهم
4 درین چمن که دم از رنگ و بو زدن دم تیغست ز سنگ تفرقه چون غنچه خامشی است پناهم
5 تحیرم جرس شوق کاروان که دارد که شور رفتن دل میچکد ز تار نگاهم
6 ز خود برآی و تماشای عرض شوکت من کن که برتر از خم گردون شکستهاند کلاهم
7 غرور حسن تو زیر قدم نکرد نگاهی به ودایی که دل برق سوخت عجز گیاهم
8 قدم به دامن تسلیم نشکنم به چه جرأت دل شکسته شکستهست شیشه بر سر راهم
9 چه آفتاب قیامت چه تاب آتش دوزخ تری نبرد ز نقشی که کرد نامه سیاهم
10 چسان ز دام تحیر برون روم من بیدل که همچو آینه از چشم خوبش در بن چاهم