- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مستغنی است از همه عالم گدای عشق ما و گدایی در دولتسرای عشق
2 عشق و اساس عشق نهادند بر دوام یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق
3 آنها که نام آب بقا وضع کردهاند گفتند نکتهای ز دوام و بقای عشق
4 گو خاک تیره زر کن و سنگ سیاه سیم آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشق
5 پروانه محو کرد در آتش وجود خویش یعنی که اتحاد بود انتهای عشق
6 اینرا کشد به وادی و آنرا برد به کوه زینها بسیست تا چه بود اقتضای عشق
7 وحشی هزار ساله ره از یار سوی یار یک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق