-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مسلم آمد یار مرا دل افروزی چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی
2 اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست رهیدم از کله و از سر و کله دوزی
3 دهان به گوش من آورد و گفت در گوشم یکی حدیث بیاموزمت بیاموزی
4 چو آهوی ختنی خون تو شود همه مشک اگر دمی بچری تو ز ما به خوش پوزی
5 چو جان جان شدهای ننگ جان و تن چه کشی چو کان زر شدهای حبهای چه اندوزی
6 به سوی مجلس خوبان بکش حریفان را به خضر و چشمه حیوان بکن قلاوزی
7 شراب لعل رسیدهست نیست انگوری شکر نثار شد و نیست این شکر خوزی
8 هوا و حرص یکی آتشیست تو بازی بپر گزاف پر و بال را چه میسوزی
9 خمش که خلق ندانند بانگ را ز صدا تویی که دانی پیروزه را ز پیروزی