- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد سفالین کوس درویشان ز بس خشک است نم دارد
2 سر در جیب، آزاد است از فتراک آفتها مقیمگوشهٔ دل حکم آهوی حرم دارد
3 پریشان نسخهایم از ربط این اجزا چه میپرسی تأملهای بیشیرازگی ما را بهم دارد
4 تمیز پشت و رویت اینقدر فطرت نمیخواهد عدم آنجاکه هستیگلکند .ستی عدم دارد
5 نگاهی تا ببالد رفتهای بیرون ازبن محفل چو شمع اینجا همان تحریک مژگانت قدم دارد
6 صدا بر ششجهتمیپیچد ازیک دامن افشاندن جهان صید کمند وحشیی کز خویش رم دارد
7 بهپرهیز ای هوس از اتفاق پنبه و آتش مریض حسرتیم و شربت دیدار سم دارد
8 ندامت مطلبم دیگر مپرس از رمز مکتوبم شقی در سینه دارد خامهٔ من گر رقم دارد
9 نوای نیستان عافیت، آهنگ تصویرم ز ساز خود برون ناآمدنهایم علم دارد
10 نفس تا میکشم چون غنچه ازخود رفتهامبیدل ز غفلت در بغل مینای من سنگ ستم دارد