گل گرفتار نقش بالینش از اسیر شهرستانی غزل 693

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گل گرفتار نقش بالینش

1 گل گرفتار نقش بالینش صبح دل چاک خواب شیرینش

2 در ره کفر و دین غبار شدم پی نبردم به دین و آیینش

3 گر ز قتلم هنوز راضی نیست مرغ روحم شکار شاهینش

4 سخن آهسته تر ز حسرتیان برده فرهاد خواب شیرینش

5 شکوه ای از کسی ندارد اسیر سینه صافی است حاصل کینش

عکس نوشته
کامنت
comment