- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی شمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودی
2 آفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده باد تا بیفتد بر همه سایه همای بیخودی
3 گر هزاران دولت و نعمت ببیند عاشقی ناید اندر چشم او الا بلای بیخودی
4 بنگر اندر من که خود را در بلا افکندهام از حلاوتها که دیدم در فنای بیخودی
5 جان و صد جان خود چه باشد گر کسی قربان کند در هوای بیخودی و از برای بیخودی
6 عاشقا کمتر نشین با مردم غمناک تو تا غباری درنیفتد در صفای بیخودی
7 باجفا شو با کسی کو عاشق هشیاری است تا بیابی ذوقها اندر وفای بیخودی
8 بیخودی را چون بدانی سروری کاسد شود ای سری و سروریها خاک پای بیخودی
9 خوش بود ظاهر شدن بر دشمنان بر تخت ملک لیک آنها هیچ نبود جان به جای بیخودی
10 گر تو خواهی شمس تبریزی شود مهمان تو خانه خالی کن ز خود ای کدخدای بیخودی