-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 موسی آمد در مناجات آن سحر کای خدا ایمان ازو مستان مبر
2 پادشاهی کن برو بخشا که او سهو کرد و خیرهرویی و غلو
3 گفتمش این علم نه درخورد تست دفع پندارید گفتم را و سست
4 دست را بر اژدها آنکس زند که عصا را دستش اژدرها کند
5 سر غیب آن را سزد آموختن که ز گفتن لب تواند دوختن
6 درخور دریا نشد جز مرغ آب فهم کن والله اعلم بالصواب
7 او به دریا رفت و مرغآبی نبود گشت غرقه دست گیرش ای ودود