نسیم صبحگاهی چون شمیم زلف از غبار همدانی غزل 18

غبار همدانی

آثار غبار همدانی

غبار همدانی

نسیم صبحگاهی چون شمیم زلف یارآرد

1 نسیم صبحگاهی چون شمیم زلف یارآرد دل مجروح مارا مرهم ازمُشک تَتار آرد

2 نشیند بر کنار جوی دایم مردم چشمم به امیدی که روزی سرو قدی در کنار آرد

3 دلا از خود مشو نومید اگر اشک روان داری که چون آبی به خاکی ریختی تخمی به بار آرد

4 چمن آرای قدرت پرورد صد خار در گلشن که روزی گلبنی را غنچه ای از شاخ خار آرد

5 بسوز ای آتش عشق استخوانم را که دهقانان زنند آتش به گلبن تا نکوتر گل به بار آرد

عکس نوشته
کامنت
comment