- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خلایق به رنج اندرم از بس که به زیارت من همیآیند و اوقات مرا از تردّد ایشان تشویش میباشد؟ ,
گفت: هر چه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گرد تو نگردند! ,
3 گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود کافر از بیم توقع برود تا در چین