ماه من گفتم که با من مهربان از وحشی بافقی غزل 140

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ماه من گفتم که با من مهربان باشد، نبود

1 ماه من گفتم که با من مهربان باشد، نبود مرهم جان من آزرده جان باشد، نبود

2 از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود

3 بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او بود اما اینکه بر خاطر گران باشد، نبود

4 خاطر هرکس ازو می‌شد به نوعی شادمان شادمان گشتم که با من همچنان باشد، نبود

5 وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود

عکس نوشته
کامنت
comment