- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماه من گفتم که با من مهربان باشد، نبود مرهم جان من آزرده جان باشد، نبود
2 از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود
3 بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او بود اما اینکه بر خاطر گران باشد، نبود
4 خاطر هرکس ازو میشد به نوعی شادمان شادمان گشتم که با من همچنان باشد، نبود
5 وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود