- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بزهر آلوده مژگان خواهدم کشت طبیب من بدرمان خواهدم کشت
2 ندارد هیچ پروائی دل من تغافلهای جانان خواهدم کشت
3 بنازی یا نگاهی سازدم کار بلطفی با باحسان خواهدم کشت
4 بخوابم دوش حرف وصل میگفت مگر امروز هجران خواهدم کشت
5 ملامت گو چه میخواهد زجانم کرانی زین کرانان خواهدم کشت
6 مگر اینان بشیرینی کشندم وگرنه زهر آنان خواهدم کشت
7 برسوائی و شیدائی زن ای فیض وگرنه درد هجران خواهدم کشت