-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مژده صبح درین تیره شبانم دادند شمع کشتند و ز خورشید نشانم دادند
2 رخ گشودند و لب هرزه سرایم بستند دل ربودند و دو چشم نگرانم دادند
3 سوخت آتشکده ز آتش نفسم بخشیدند ریخت بتخانه ز ناقوس فغانم دادند
4 گهر از رایت شاهان عجم برچیدند به عوض خامه گنجینه فشانم دادند
5 افسر از تارک ترکان پشنگی بردند به سخن ناصیه فر کیانم دادند
6 گوهر از تاج گسستند و به دانش بستند هر چه بردند به پیدا به نهانم دادند
7 هر چه در جزیه ز گبران می ناب آوردند به شب جمعه ماه رمضانم دادند
8 هر چه از دستگه پارس به یغما بردند تا بنالم هم از آن جمله زبانم دادند
9 دل ز غم مرده و من زنده همانا این مگر بود ارزنده به ماتم که امانم دادند
10 هم ز آغاز به خوف و خطرستم غالب طالع از قوس و شمار از سرطانم دادند