- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مژده آمد از قدوم آنکه دل جویای اوست جان باستقبالش آمد آنکه جان ماوای اوست
2 مژدگانی ده قدومش را که اینک میرسد آنکه جان مست شراب عشق روح افزای اوست
3 اینک آمد تا که در جان و دل من جا کند آنکه هم جان جای او پیوست هم دل جای اوست
4 اینک آمد آنکه هر جا سرو قدی ماهروی هر چه دارد از نکوئی جمله از بالای اوست
5 اینک آمد آنکه جانرا مست چشم مست کرد آنکه دلها خسته مژگان بی پروای اوست
6 اینک آمد تا نوازد خاطر هر خستهٔ کو دلش صفرای او در سرش سودای اوست
7 اینک آمد تا بریزد جام می در جان و دل آنکه در سرها خمار از ساغر و مبنای اوست
8 اینک آمد ساقی راواق صهبای الست آنکه هر جا مستی ازنشأه صهبای اوست
9 در دل هر عاشقی تابی زمهر روی او در سر هر بیدلی شوری ز استغنای اوست
10 نالهای زار ما بر بوی گلزار ویست داغهای سینهٔ ما سایهٔ گلهای اوست
11 خیز و استقبال کن بس جان و دل درپای ریز آنکه را جان و دل و تن منزل و ماوای اوست
12 فیض خامش کن که نتوانی زوصفش دم مزن آنچه گفتی هم کفی از موجه دریای اوست