بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی
بابافغانی شیرازی

مبین، که تاب نگاه از بابافغانی شیرازی غزل 415

غزل 415 ام از 695 غزلیات

مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم

1 مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم بناز خنده ی پنهان مزن که تاب ندارم

2 هنوز در خفقانم ز گریه های شبانه زبان بگز که وجود چنین شراب ندارم

3 بماند دانش من در جواب یک سخن تو دگر زهر چه سخن می کنی جواب ندارم

4 قلم بحرف ملامت کشیده ام من مجنون چنانکه گر بزنند آتشم عذاب ندارم

5 ببزم لاله رخان گشته چون سپند بر آتش چه جای باغ که پروای مشک ناب ندارم

6 ز گلخنم مبر ای دل که داشتی بچراغم برو که من هوس گشت ماهتاب ندارم

7 زمان زمان ز خیالت در آتشم همه ی شب چه خوابهای پریشان کز اضطراب ندارم

8 زیاد روی تو هر شب نداشتم خبر از خود تویی برابرم امشب که هیچ خواب ندارم

9 گذشت گریه ام از حد چنین مسوز فغانی که آب در جگر از دود این کباب ندارم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم

شاعر شعر مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم چه کسی است ؟

شاعر شعر مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم بابافغانی شیرازی می باشد.

شعر مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم چیست ؟

قالب شعر مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم غزل است

مضمون اصلی شعر مبین، که تاب نگاه تو آفتاب ندارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر