1 میر مادر منزل مردم بسی گرمی ولی داری اندر منزل خود مشرب ورای دگر
2 گر کنی در منزل خود نیز گرمی باک نیست چون نداریم از تو جز گرمی تمنای دگر
3 آفتاب عالمی می بایدت چون آفتاب گرمی اندر خانه جزو بیش از جای دگر
1 به افسون بخت من چین از جبین باز نگشاید بلی از هر نسیمی گل درین گلزار نگشاید
2 چنان بگرفته در آغوش چشمم نقش رخسارش که از یکدیگر او را مژده دیدار نگشاید
1 باز این منم گذاشته در کوی یار پای بر اختیار خود زده بی اختیار پای
2 در چارباغ عالم من نایب گلم سوزم گرم نباشد بر فرق خار پای
1 به چاک سینه شناسند عشقبازان را وگرنه کیست که بی چاک پیرهن باشد