-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 حاشا که مداوای من از پند توان کرد دیوانه به افسانه خردمند توان کرد
2 شور از سر مجنون به نصیحت نشود کم ای لیلیش افزون بشکر خند توان کرد
3 پنهان نتوان داشت جنون در دل عاشق در سوخته آتش بچه سان بند توان کرد
4 واعظ سخن بیهده تا چند توان گفت یا گوش به افسانه تو چند توان کرد
5 خود چشم ندارد که دهد توبه از آنروی با چشم چسان گوش باین پند توان کرد
6 با موج محیط غمش آرام توان داشت شوریده بصحرای جنون بند توان کرد
7 ای هم نفسان حال دل زار مپرسید نوعی نشکسته است که پیوند توان کرد
8 از شهد سخنهای شکر بار تو ای فیض عالم همه پرشکر و پرقند توان کرد