-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میم در جام و ماهم تا سحر بر روزنست امشب دو دستم تا به وقت صبح طوق گردنست امشب
2 دو چشمم حجله آیین بسته اند از گریه شادی درو بام از چراغان سرشکم روشنست امشب
3 شماری تا سحر، دستم به زلف درهمی دارد گریبانم گریبانست و دامن دامنست امشب
4 همه شب بر لب و رخسار و گیسو می زنم بوسه گل و نسرین و سنبل را صبا در خرمنست امشب
5 مغنی می گساری می کند ساقی نوا سازی ازین شادی که در بزم حسودان شیونست امشب
6 به دل طرح وصال جاودانی نقش می بندم گرم خود دوست می آید به خلوت دشمنست امشب
7 به اقبال محبت شاهد و می در نظر دارم نه من با بخت خویشم نی «نظیری » با منست امشب