مگیر ای ساقی از جلال الدین محمد مولوی غزل 2702

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مگیر ای ساقی از مستان کرانی

1 مگیر ای ساقی از مستان کرانی که کم یابی گرانی بی‌گرانی

2 بیا ای سرو گلرخ سوی گلشن که به از سرو نبود سایه بانی

3 چو نور از ناودان چشم ریزد یقین بی‌بام نبود ناودانی

4 عجب آن بام بالای چه خانه‌ست مبارک جا مبارک خاندانی

5 که را بود این گمان که بازیابیم نشانی زین چنین فتنه نشانی

6 دلی که چون شفق غرقاب خون بود پر از خورشید شد چون آسمانی

7 ز حرص این شکم پهلو تهی کن که تا پهلو زنی با پهلوانی

8 عجب ننگت نمی‌آید برادر ز جانی کو بود محتاج نانی

9 که آب زندگانی گفت ما را که جز دکان نان داری دکانی

عکس نوشته
کامنت
comment