مهرم ز حرمان شد فزون شوقی از وحشی بافقی غزل 131

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد

1 مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد هر چند حسرت بیش شد شوق و محبت کم نشد

2 تخم امید ما از و نارسته ماند از بی‌نمی اما به کشت دیگران باران رحمت کم نشد

3 خوش بخت تو ای مدعی کاینجا که من خوارم چنین با یک جهان بی‌حرمتی هیچت ز حرمت کم نشد

4 عمری زدم لاف سگی اما چه حاصل چون مرا با اینهمه حق وفا خواری و ذلت کم نشد

5 وحشی از و بر خاطرم پیوسته بود این گرد غم ز آیینهٔ من هیچگه گرد کدورت کم نشد

عکس نوشته
کامنت
comment