1 مه نکویی زروی او دارد شب سیاهی زموی او دارد
2 خود بدین چشم چون توان دیدن آنچه از حسن روی او دارد
3 از سر کوی او بکعبه مرو کعبه خانه بکوی او دارد
4 گل ببستان جمال ازو گیرد مشک درنافه بوی او دارد
5 نه تو تنهاش آرزومندی هرچه هست آرزوی او دارد
6 ذره گر در هوا کند حرکت هوس جست و جوی او دارد
7 ناله بلبل از پی گل نیست روز و شب گفت و گوی او دارد
8 من بجان مایلم بدان عاشق که دلش میل سوی او دارد
9 سیف از گریه خاک راتر کرد آبها سر بجوی او دارد
دیدگاهها **